نویسنده مطالب زیر: سمیرا موسوی
برای صیاد خورشید که شب را بی خانمان کرد
|
جمعه 87 خرداد 17 ساعت 8:55 عصر |
این روزها می شنویم که: نادر ابراهیمی به یک عاشقانه آرام پیوست...
کتاب یک عاشقانه آرام را باز می کنم و می خوانم:
« به یادم هست که روزی، مصرانه به تو می گفتم ما هرگز خسته نخواهیم شد... هرگز...، اما مدتی است پی فرصتی می گردم شیرین، تا به تو بگویم: ما نیز خسته می شویم، و خسته شدن حق ماست. این که خسته می شویم و از نفس می افتیم و در زانوهای مان دردی حس می کنیم، مساله ای نیست، مساله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از تن و روح بتکانیم. »
می دانیم که تو خسته شده بودی و حالا می خواهی استراحت کنی... من مدتها بود که برای فرار از خستگی ها پی فرصتی بودم که « یک عاشقانه ی آرام » ات را دوباره بخوانم و حالا تو استراحت می کنی و من همچنان پی فرصتی برای رفع خستگی ها می مانم...
اگر هنوز با این نویسنده فقید آشنا نیستین یا دوست دارین راجع بهش بیشتر بدونین به لینک زیر مراجعه کنین:
ویژه نامه نادر ابراهیمی
2 ترانه بسیار زیبا هم سروده این انسان دوست داشتنی با صدای محمد نوری هست که می تونید اینجا گوش کنید:
تصویر وطن و سفر به خاطر وطن
از حسین نوروزی بخونید : بدرود شهری که دوست میداشتمات - «نادر ابراهیمی» درگذشت
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|